معنی رانده شو - جستجوی لغت در جدول جو
رانده شو
تكوّن مدفوعةٌ
ادامه...
تَكَوَّنَ مَدْفُوعَةٌ
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به عربی
رانده شو
Drivable
ادامه...
Drivable
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رانده شو
praticable
ادامه...
praticable
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رانده شو
চালনা যোগ্য
ادامه...
চালনা যোগ্য
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به بنگالی
رانده شو
چلنے کے قابل
ادامه...
چلنے کے قابل
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به اردو
رانده شو
inayoweza kuendeshwa
ادامه...
inayoweza kuendeshwa
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رانده شو
ขับขี่ได้
ادامه...
ขับขี่ได้
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به تایلندی
رانده شو
transitable
ادامه...
transitable
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رانده شو
befahrbar
ادامه...
befahrbar
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به آلمانی
رانده شو
проїзний
ادامه...
проїзний
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رانده شو
przejezdny
ادامه...
przejezdny
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به لهستانی
رانده شو
可驾驶的
ادامه...
可驾驶的
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به چینی
رانده شو
transitável
ادامه...
transitável
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رانده شو
percorribile
ادامه...
percorribile
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رانده شو
befahrbaar
ادامه...
befahrbaar
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به هلندی
رانده شو
проходимый
ادامه...
проходимый
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به روسی
رانده شو
ड्राइव करने योग्य
ادامه...
ड्राइव करने योग्य
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به هندی
رانده شو
dapat dikendarai
ادامه...
dapat dikendarai
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رانده شو
נְסִיעָה
ادامه...
נְסִיעָה
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به عبری
رانده شو
運転可能な
ادامه...
運転可能な
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رانده شو
운전 가능한
ادامه...
운전 가능한
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به کره ای
رانده شو
sürülebilir
ادامه...
sürülebilir
تصویر رانده شو
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رانده وو
(دِ)
وعده گاه. دیدارگاه. جایی که برای دیدار کردن معین کنند، قرار ملاقاتی که دو یا چند تن در محل یا وقت معین میکنند
ادامه...
وعده گاه. دیدارگاه. جایی که برای دیدار کردن معین کنند، قرار ملاقاتی که دو یا چند تن در محل یا وقت معین میکنند
لغت نامه دهخدا
تصویر رانده شده
رانده شده
طرد شده
ادامه...
طرد شده
فرهنگ واژه فارسی سره
رانده وو
قرار، وعده ملاقات، میقات
ادامه...
قرار، وعده ملاقات، میقات
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویر رانده شده
رانده شده
راندِه شُدِه
conduit
ادامه...
conduit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر رانده شده
رانده شده
راندِه شُدِه
управляемый
ادامه...
управляемый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر رانده شده
رانده شده
راندِه شُدِه
gefahren
ادامه...
gefahren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر رانده شده
رانده شده
راندِه شُدِه
керований
ادامه...
керований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر رانده شده
رانده شده
راندِه شُدِه
kierowany
ادامه...
kierowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر رانده شده
رانده شده
راندِه شُدِه
驾驶的
ادامه...
驾驶的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر رانده شده
رانده شده
راندِه شُدِه
dirigido
ادامه...
dirigido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر رانده شده
رانده شده
راندِه شُدِه
guidato
ادامه...
guidato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر رانده شده
رانده شده
راندِه شُدِه
conducido
ادامه...
conducido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر رانده شده
رانده شده
راندِه شُدِه
bestuurd
ادامه...
bestuurd
دیکشنری فارسی به هلندی